آخرین مطالب
امکانات وب
لطفا برای مادر من دعا کنید
دلم تنگ تر هم می شود
دلم دیوانه تر هم می شود ..حالا مدتی هست سری به خانه ات نزده ام ..حالی از گلدانهایت نپرسیده ام
پای پاشنه ی در ننشسته ام که از پشت ان عینک ذربینی نگاه م کنی
خط ت را گم نمیکنی تا برایت پیدا کنم ...از نماز برنمیگردی تا بدرقه ات کنم ..خیلی وقت می شود زنبیلی دست نگرفته ای تا کمک ات کنم ...دلم تنگ تر هم می شود ..دیوانه تر هم می شود ، وقتی هوای اصالت اغوش ت را گم کنم ..صدایت در بازتاب اتاق محو شود ..روسری ات را بو کنم ..پیرهن ت را بو کنم ..و دلم بگیرد از این تخت لعنتی ..از اینهمه قرص بدرد نخور که هیچ غلطی نکردند ..از همه چیز که گاهی از خودم می پرسم با اینهمه دلتنگی باید دعا کنم که بیشتر بمانی یا که به ارامش برسی
می ترسم ..از نداشتن ت..نبودن ت ..از چای عصری که دم نشود ..از پدری پیری که صبحانه خوردن ش را نفهمد ، خوابیدن ش را نفهمد ..کوچه رفتن ش را نفهمد ....اه مادر این تخت لعنتی از تو چه می خواهد ، چه ؟
دلم دیوانه تر هم می شود ..حالا مدتی هست سری به خانه ات نزده ام ..حالی از گلدانهایت نپرسیده ام
پای پاشنه ی در ننشسته ام که از پشت ان عینک ذربینی نگاه م کنی
خط ت را گم نمیکنی تا برایت پیدا کنم ...از نماز برنمیگردی تا بدرقه ات کنم ..خیلی وقت می شود زنبیلی دست نگرفته ای تا کمک ات کنم ...دلم تنگ تر هم می شود ..دیوانه تر هم می شود ، وقتی هوای اصالت اغوش ت را گم کنم ..صدایت در بازتاب اتاق محو شود ..روسری ات را بو کنم ..پیرهن ت را بو کنم ..و دلم بگیرد از این تخت لعنتی ..از اینهمه قرص بدرد نخور که هیچ غلطی نکردند ..از همه چیز که گاهی از خودم می پرسم با اینهمه دلتنگی باید دعا کنم که بیشتر بمانی یا که به ارامش برسی
می ترسم ..از نداشتن ت..نبودن ت ..از چای عصری که دم نشود ..از پدری پیری که صبحانه خوردن ش را نفهمد ، خوابیدن ش را نفهمد ..کوچه رفتن ش را نفهمد ....اه مادر این تخت لعنتی از تو چه می خواهد ، چه ؟
نوشته شده در شنبه سوم تیر ۱۳۹۶ساعت 22:33 توسط م ح م د|
تجربیات مفتی...